> مقالات موضوعی > موفقیت مالی و شغلی > تفریح و تامل مالی و مدیریتی > داستانهای مدیریتی > لیست مقالات شما نجار زندگی خود هستید نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت. پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند. متن کامل شما گرگ هستید یا روباه؟ یه روز یه شیر و یه روباه و یه گرگ تو جنگل گرسنه و سرگردون به فکر غذا بودن. تصممیم گرفتن تا هر کدوم به تنهایی برن و یه غذا و شکاری پیدا کنن و بیارن! شیر یه شتر شکار کرد. گرگ یه اهو شکار کرد. متن کامل شرلوک هولمز شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: متن کامل شتــر کنجکاو بچه شتر: چند تا سوال برام پیش آمده است. میتونم ازت بپرسم مادر؟ شتر مادر: حتماً عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟ بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟ متن کامل سلطان محمود و ایاز می گویند سلطان محمود غلامی به نام ایاز داشت که خیلی برایش احترام قائل بود و در بسیاری از امور مهم نظر او را هم می پرسید و این کار سلطان به مزاق درباریان و خصوصا" وزیران او خوش نمی آمد و دنبال فرصتی می گشتند تا از سلطان گلایه کنند تا اینکه روزی که همه وزیران و درباریان با سلطان به شکار رفته بودند وزیر اعظم به نمایندگی از بقیه پیش سلطان محمود رفت و گفت چرا شما ایاز را با وزیران خود در یک مرتبه قرار می دهید و از او در امور بسیار مهم مشورت می طلبید و اسرار حکومتی را به او می گویید ؟ متن کامل زندگی همین است استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند ٥٠ گرم، ١٠٠ گرم، ١٥٠ گرم. متن کامل ماهیگیر و ماهیتابه روزی مردی در جاده مشغول تعمیر خودروی خود بود که ناگهان ماهیگیری که پشت سر هم ماهی میگرفت توجه او را به خود جلب کرد. مرد متوجه شد که ماهیگیر ماهی های کوچک را نگه میدارد و ماهی های بزرگ را در آب میاندازد. متن کامل پرهیز از سه گروه مردم؛خائن، ظالم و سخن چین روباهی را دیدندش گریزان و بی خویشتن افتان و خیزان، کسی گفتش چه آفت است که موجب مخافتست. گفتا: شنیده ام که شتر را به سخره می گیرند، گفت: ای سفیه، شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ متن کامل رنگ آمیزی جدول های خیابان شرکتی در مناقصه پروژه رنگ زدن جدول های خیابان های شهر برنده شد. مدیریت شرکت تصمیم گرفت چند نفر را که بالاترین توانایی را داشته باشند استخدام کند. متن کامل در جست و جوی الماس می گویند کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت. یک روز شنید که در بخشی از آفریقا معادن الماسی کشف شده اند و مردمی که به آنجا رفته اند با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند. متن کامل امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!! روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود. متن کامل فتح علی شاه و مالک الشعرا زمانی بود که فتحعلی شاه شعر می گفت و « خاقان » تخلص می کرد . روزی قطعه ای از اشعار خود را بر فتحعلی خان صبا ملک الشعرا خواند و از او پرسید که چطور است ؟ متن کامل آبدارچی شرکت مایکروسافت مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره مصاحبه اش کرد و تمیز کردن زمین اش رو به عنوان نمونه کار دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسهتون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین..» متن کامل بیسکوبیت و فرودگاه یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید. او برروی یک صندلی دستهدارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. متن کامل مصاحبه شغلی در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟» متن کامل چگونه به هدف بزنیم کمانگیر پیر و عاقلی در مرغزاری در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی مرغزار نشانه ی کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد. جنگجوی اولی تیری را از ترکش بیرون می کشد. آن را در کمانش می گذارد و نشانه می رود. کماندار پیر از او می خواهد آنچه را می بیند شرح دهد. متن کامل تصمیم گیری خوب گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد. متن کامل تدی و تامپسون در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبتهاى اولیه، مطابق معمول به دانشآموزان گفت که همه آنها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ میگفت و چنین چیزى امکان نداشت. متن کامل پرواز شاهین پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است. متن کامل پرواز بوفالوها "جین بلانکو" در کتاب "پرواز بوفالوها" ویژگیهای اجتماع بوفالوها و غازها را به این شکل توصیف میکند: متن کامل « 1 2 3 4 » صفحه:1 2 3 4