تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

دست از کار کشیدم، برای اینکه دیگر کاری نداشته باشم،

و فکر کردم زمان کوتاهی در آن دور و بر پرسه بزنم.

گفته بودم که مثل باد غربی، می وزم و می روم

و هیچ کس نمی تواند مسیر زندگی ام را تغییر دهد.

 

برای اینکه در گذشته هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام.

هزار بار، شاید هم بیشتر، ترانه های غمگین و آوازهای خداحافظی خوانده ام.

و شاید عجیب به نظر میرسد

که به سمت در نمی روم،

آخر، هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام.

هیچ وقت فکر نکرده ام که این همه مدت در یک جا بند شوم...

برای اینکه هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام.

 

وقتی که همه حرفایم را بزنم، می روم.

اما با تو که باشم حرف هایم تمامی ندارد.

وقتی که به فکر فرو می روم و در راه های پر پیچ و خم پرسه می زنم

میل رفتن ندارم

 

دیشب، صدای سوت یک کشتی بارکش قدیمی را شنیدم،

وقتی که در رختخوابت دراز کشیده بودم.

انگار می گفت: پسر، این همان کشتی ای است که

برای سوار شدن آن بار و بنه ات را جمع می کردی،

اما لبخند زدم و فکر رفتن را از سر به در کردم.

چون در گذشته، هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام.

هزار بار، شاید هم بیشتر، ترانه های غمگین و آوازهای خداحافظی خوانده ام.

و شاید عجیب به نظر می رسد

که به سمت در نمی روم.

آخر، هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام...

هیچ وقت فکر نکرده ام که این همه مدت در یک جا بند شوم...

برای اینکه هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام.

 

شل سیلور استاین

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

افسانه زارعی |   1395/01/14 23:09:58   |
3     0
یک روزی باد غربی همه ی ما را با خود خواهد برد..
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمد |   1395/01/27 22:18:49   |
4     0
یه چسب زدم روی انگشتم یکی روی زانوم ، یکی روی دماغم یکی روی پاشنه ام ، دو تا روی شانه ام سه تا روی آرنجم ، نه تا روی انگشت های پام دو تا روی مچ دستم ، یکی روی قوزک پام یکی روی چانه ام ، یکی روی رانم چهار تا روی شکمم ، پنج تا روی کمرم یکی روی پیشانی ام ، روی چشمم ،یکی روی گردنم ، و برای روز مبادا سی و پنج تای دیگر هم توی قوطی دارم. اما حیف! فکر می کنم این هم یه جور بدبختیه که نه جاییم بریده و نه زخمی دارم - شل سیلور استاین
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
امیرعلی |   1395/01/27 22:28:11   |
بسیار زیبا و تاثیر گذار بود
کیان |   1395/04/05 22:03:35   |
0     0
زآن نامه ای که دادی و زآن شکوه های تلخ

تا نیمه شب بیاد تو چشمم نخفته است

ای مایه امید من ، ای تکیه گاه دور

هرگز مرنج از آنچه بشعرم نهفته است
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics