تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

هر چه داشتم، بخشیدم و تنها شدم.

عزیزم، تو مرا مجبور کردی که یکی از ترانه های غمگین رادیو را به طور مرتب بشنوم.

هرچه موج رادیو را عوض می کنم، باز همان ترانه را می شنوم.

کاش مدت درازی بهترین ترانه نباشد.

برای اینکه اگر مرتب آن را پخش کنند، تاب تحمل ندارم.

این ترانه غمگین از حال و روزگار ما حکایت می کند.

و خواننده همچنان آن را می خواند:

 

 

«عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی.

زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی،

کاش روزی آن را برگردانی،

عشقم را نثار تو کردم... اما نپذیرفتی،

عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی،

کاش روزی آن را برگردانی.»

 

گاهی عاطل و باطل می نشینم و خیال می بافم و باران را تماشا می کنم.

با یکی از مجله های قدیمی ات را که یادم رفته دور بیندازم، ورق می زنم

کمی می خوابم یا در اتاق راه می روم.

خیلی بیشتر از قبل سیگار می کشم.

به کسی که قبلا می شناختم تلفن می زنم

تنها برای اینکه از شر رادیو خلاص شوم،

برای این که اگر آن ترانه را مرتب پخش کنند، تاب تحمل ندارم.

نمی خواهم آن را بشنوم.

اما خواننده همچنان آن را می خواند:

 

«عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی.

زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی،

کاش روزی آن را برگردانی،

عشقم را نثار تو کردم... اما نپذیرفتی،

عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی،

کاش روزی آن را برگردانی. »

 

شل سیلور استاین

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

افسانه زارعی |   1395/01/14 22:29:29   |
2     0
کاش روزی بیاید که همه عشق را به هم هدیه بدهند...
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
عظیمه تفتیان |   1395/04/03 02:32:51   |
1     0
«عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی.
زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی،
کاش روزی آن را برگردانی،
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
کیان |   1395/04/05 22:01:57   |
0     0
باز در چهره خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستی سوزت

باز من ماندم و یک مشت هوس
باز من ماندم و یک مشت امید
یاد آن پرتو سوزنده عشق
که ز چشمت به دل من تابید
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics