تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

مردی در یک مرسدس بنز لوکس رانندگی می کند. ناگهان لاستیکش می ترکد. می خواهد لاستیکش را عوض کند٬ اما متوجه می شود که جک ندارد.

 

به دنبال کمک می رود فکر می کند: خوب، به نزدیکترین خانه می روم و یکی قرض می گیرم. و بعد با خودش می گوید: شاید صاحبخانه وقتی ماشین مرا دید، به خاطر جکش از من پول بگیرد. با چنین ماشینی، وقتی کمک بخواهم، احتمالا ده دلار از من می گیرد. نه شاید حتی پنجاه دلار، چون میداند که من واقعا به جک احتیاج دارم. شاید حتی از موقعیت من سوء استفاده کند و صد دلار بگیرد.

 

هرچه جلوتر می رود، قیمت بالاتر می رود. وقتی به نزدیکترین خانه می رسد و صاحبخانه در را باز می کند، مرد فریاد می زند:

- تو دزدی! یک جک که این قدر قیمت ندارد! مال خودت! کدام یک از ما می توانیم بگوییم که تا به حال چنین رفتاری نکرده ایم؟

 

پائلو کوئلیو

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

samira azodi |   1395/04/02 05:25:03   |
1     0
باهم سوار آسانسور شدیم. تنها بودیم. صدای خش خش نفسش میومد.
سرو وضعش چندان خوب نبود.
کمی ترسیدم و خود را کنار کشیدم.
یک دفعه دستش رو برد سمت جیبش و وسیله ای رو درآورد.
فکر کردم چاقو باشه!
وسیله رو برد سمت گلوش و با صدایی خیلی خشن چیزی گفت.
با ترس نگاش کردم و گفتم چی؟
دیدم راه هواییش رو عمل کرده و مجبوره اون دستگاه رو بگیره سمت گلوش و صحبت کنه
گفت: ببخشید کمیته امداد کجاست؟
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics