تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

بحران اقتصادی ایی که در سال 2008 در آمریکا اتفاق افتاد، بدون شک یکی تاریک ترین اتفاقات نیم قرن اخیر این کشور به حساب می آید. بدهی های سنگین بانک ها، بیکار شدن بسیاری، کاهش تولید، افزایش خشونت و... تنها گوشه ای از پیامدهای این بحران بود.

 

به هرحال خوشبختانه این بحران ( که همه جهان را در بر گرفت ) رفته رفته در حال محو شدن هست حالا که این بحران فروکش کرده، سینما هم فرصتی پیدا کرده تا به این مقوله بپردازد و فیلم کمپانی مردان نیز یکی از همین فیلم هاست. پیش از این فیلم پا در هوا با یک زبان خشک و گزنده توانسته بود داستان مردی را که کارش رساندن خبر اخراج کارمندان به گوش آنها بود را به تصویر بکشد؛ حالا هم کمپانی مردان به میان قشر متوسط جامعه رفته تا تصویر نسبتا استوار هرکدام از این افراد بعد از بیکار شدن را به تصویر بکشد.

 

توضیحاتی در مورد فیلم:

 

این فیلم داستان زندگی 3 نفر که از کار خود بیکار شده اند را به تصویر می کشد.

 

اولین نفر بابی (بن افلک) است. بابی مدیر فروش یک کارخانه عظیم به نام GTX است. بابی درآمد سالیانه ایی نزدیک به 160 هزار دلار (بیشتر از 160 میلیون تومان!) دارد و به همین دلیل زندگی بسیار مجللی هم برای خودش بوجود آورده است. او همسری زیبا و مهربان به نام مگی (رزماری دویت) و دو فرزند دوست داشتنی هم دارد.همه چیز برای بابی رویایی سپری می شود تا زمانی که به او اطلاع می دهند که کارخانه برای پرداخت بدهی و باقی ماندن در بازار رقابت، مجبور هست تعدادی از کارمندان را اخراج کند و بابی نیز یکی از همین افراد است.

 

دومین فرد فیل وود وارد (کریس کوپر) است. فیل از کارکنان قدیمی این کارخانه به حساب می آید و می توان گفت از زمانی که کارخانه به این وسعت نبوده، در آنجا کار می کرده است و به قول معروف کسی هست که از صفر شروع کرده تا به یک موقعیت خوب در این کارخانه دست پیدا کند. او فاقد مدرک تحصیلی درست و حسابی هست و از جمله کسانی است که به صورت تجربی کار را یاد گرفته و به خوبی از عهده کارش برآمده است.

 

اما حالا فیل هم بر اثر سیاست های شرکت در حال از دست دادن شغلش است و با توجه به فقدان مردک تحصیلی معتبر، به نظر می رسد که آینده ای نامعلوم در انتظارش باشد. اما فیل انتظار دارد که جین (تامی لی جونز) که جزو معاونان ارشد کارخانه محسوب می شود جلوی اخراج او را بگیرد اما این اتفاق نمی افتد.

 

سومین نفر جین است. جین از جمله موسسین این کارخانه بود که به همراه شریکش، جیمز سالینگر (کریگ نیلسن)، وظیفه اداره این مجموعه را بر عهده دارد. جین از اخراج کارمندانش ناراضی است چراکه خودش شخصا اقدام به استخدام کارگرانش کرده و احساس مسئولیت زیادی در قبال آنها می کند اما شریکش که به نوعی سر او هم کلاه گذاشته، گوشش به این حرفها بدهکار نیست. جین در زندگی شخصی اش هم با وجود اینکه ثروت زیادی دارد اما خوشحال نیست، همسر او زنی مادی گرا هست و این باعث شده تا جین با یکی از افراد ارشد کارخانه به نام سالی (ماریا بلو ) رابطه پنهانی داشته باشد و...

 

کمپانی مردان توانسته به خوبی نتیجه تاثیرات بحران اقتصادی بر یک خانواده متوسط آمریکایی را ترسیم کند.

 

شخصیت های داستان که همگی از نظر عموم یک زندگی خوب دارند، ناگهان به دلایلی که به هیچ عنوان تقصیر آنها نیست از کار بیکار شده اند و هیچکس هم جواب آنها را نمی دهد! جان ولس کارگردان این فیلم که کمپانی مردان اولین ساخته سینمایی اش به حساب می آید، اجازه نداده تا فیلمش تبدیل به یک اثر سیاسی شود. او اصلا این بحث ها را که " آیا کشور چین مسبب این بحران بود؟" یا " سیاست خارجی آمریکا در این بحران تاثیر داشت؟" یا بسیاری از بحث های کسل کننده دیگر، را مطرح نمی کند و تنها تمرکزش را بر روی انسانهایی گذاشته که زندگی شان به واسطه این کشمکش های سیاسی رو به نابودی می رود.

 

او با هوشیاری کامل فرض را بر این قرار داده که تماشاگر بطور کامل این بحران اقتصادی را درک کرده و طعم تلخ آن را چشیده است، بنابراین هیچ توضیح و یا پیش زمینه یا حتی قضاوتی درباره ی اینکه این بحران چرا و کی بوجود آمد داده نمی دهد و ما زمانی شخصیت های فیلم را در داخل داستان پیدا می کنیم که آنها بیکار شده اند. یکی دیگر از موفقیتهای ولس این بوده که به خوبی توانسته شخصیت های داستانش را تاثیر گذار کند؛ به عنوان مثال بابی که در نظر عامه مردم آمریکا، یک انسان موفق جلوه می کند؛ ناگهان کار و زندگی اش را از دست می دهد و مجبور می شود با برادر خوانده اش کار ساختمانی انجام دهد که این برای او مسلما تحقیر کننده است.

 

البته انتقادی که می توان بر شخصیت های داستان گرفت این است که زیاد از حد غمناک هستند! ما در اینجا 3 شخصیت داریم، بابی که وضع خوبی داشته و حالا هیچی، فیل که زندگی نسبتا معمولی داشته، و جین که ثروتمند بوده و هست. شخصیت جین در این فیلم نسبت دو شخصیت دیگر کمی ضعیف تر است. جین مشکلاتی با زنش دارد و به این ترتیب با زن دیگری رابطه دارد، همین قضیه باعث شده تا تمرکز تماشاگر در حین دیدن فیلم از موضوع اصلی که همان بحران اقتصادی و تبعات آن است منحرف شود. با این حال پایان بندی فیلم قابل قبول هست و به بیننده این پیام را می دهد که " در نا امیدی بسی امید است".

 

بازیگران، برگ برنده فیلم هستند. تامی لی جونز جون می دهد برای بازی در نقش آدمهای مشکل دار و اینجا هم مثل همیشه تاثیر گذار است و با آن تن صدای گرفته اش به خوبی می تواند ترحم تماشاگر را بر انگیزد. بن افلک و کریس کوپر هم بازی های درخشانی از خود نشان داده اند و در این بین کسی که کمتر دیده شده کوین کاستنر است. در مجموع می توان گفت بازی های فیلم در سطح بسیار خوبی قرار دارد.

 

کمپانی مردان فیلم غمناکی است. این موضوع حتی برای من و شمایی که در ایران زندگی می کنیم هم قابل درک هست. درسته که بحران اقتصادی ضربه کاری ایی به ایران نزد (بی تاثیر هم نبود) اما بدون شک کسانی بودند که این بحران سبب شده تا زندگی شان به کلی نابود شود یا حتی کارتن خواب شوند. کمپانی مردان مثل پا در هوا فیلمی تفکر برانگیز نیست؛ فیلم ساده ای است  که البته مشکلی بزرگی را به تصویر کشیده است. مشکلی که دنیا را تکان داد و بسیاری را بیکار و نابود کرد. هنگامی که در سینما فیلم به پایان رسید، خانمی که در کنارم نشسته بود، به شکلی که کسی متوجه نشود در حال اشک ریختن بود. این همان عکس العملی هست که اگر شما هم بحران اقتصادی را لمس کرده باشید، آن را انجام خواهید داد.

 

دست اندرکاران فیلم:

 

کمپانی مردان : The Company Men

کارگردان : John Wells

نویسنده : John Wells

بازیگران :  Ben Affleck  ...  Bobby Walker      Tommy Lee Jones  ...  Gene McClary

Chris Cooper  ...  Phil Woodward    Kevin Costner ...  Jack Dolan

ژانر : درام

زمان : 109دقیقه

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics