تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت.

با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت،

تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید؛ به شدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دخترش گفت: او هم به آن مهمانی خواهد رفت.


مادر گفت: تو شانسی نداری نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا.
دختر جواب داد: می‌دانم هرگز مرا انتخاب نمی‌کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.  
روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه‌ای می‌ دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه  زیباترین گل را برای من بیاورد...  ملکه آینده چین می‌ شود.   


دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.
سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود‌، گلی نرویید.   
روز ملاقات فرا رسید‌، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگ ها و شکل‌ های مختلف در گلدان‌های خود داشتند.
لحظه موعود فرا رسید.  


شاهزاده هر کدام از گلدان‌ ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد، دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود.
همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.
شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند؛ گل صداقت...
همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!!!

 

منبع

برگرفته از کتاب پائولو کوئلیو

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

مهدیه آقاباقری |   1395/01/14 20:39:14   |
2     0
شعری از خانم محمودی
«حدیث واژه عشق است، صداقت»
"مهدیه آقاباقری، عضوی از تیم متفکران نوین مالی"
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
azam.bakefayat |   1395/04/01 19:48:57   |
0     0
گاهی باید دروغ را راست پنداشت وگاهی راست را دروغ!
بی فریب خوردن زندگی سخت است.....

فروغ فرخ زاد
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics