تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسان تر باشی ...

و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری، این رسالت دائمی توست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارزش وجودی هر انسانی، به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد...

 

 

 

 

 

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری، همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری...

 

 

 

 

 

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است، زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

 

 

 

 

 

به من بگو نگو، نمی گویم، اما نگو نفهم، که من نمی توانم نفهمم، من می فهمم.

 

 

 

 

 

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مأیوس شوید، ولی اگر امتحان نکنید فنا خواهید شد.

 

 

 

 

 

 

به زور می توان چیزی را گرفت، اما به زور نمی توان آن را نگه داشت...

 

 

 

 

 

حوادث، انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند.

 

 

 

 

 

همه بشرند، اما بعضی ها انسان اند.

 

 

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

رویا هادوی |   1394/12/02 02:19:49   |
2     0
فقر از دیدگاه دکتر شریعتی:

می خواهم بگویم فقر همه جا سر می کشد

فقر، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست

فقر، چیزی را نداشتن است، ولی، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست

فقر، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته‌ی یک کتابفروشی می نشیند

فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند

فقر، کتیبه‌ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند

فقر، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود

فقر، همه جا سر می‌کشد

فقر، شب را بی غذا  سر کردن نیست .

فقر، روز را  بی اندیشه سر کردن است ..



 پاسخ 
دیدگاه کاربران
آشنا |   1395/01/11 06:07:45   |
2     0
خلاصه ای از کتاب کویر دکترشریعتی که استاد در سال های 46-47 در زندان این نوشته هارا به قلم کشیده... :
تنها نعمتی را که، برای تو ، در مسیر این راهی که عمر نام دارد ؛ آرزو میکنم: تصادف با یکی دو روح خارق العاده ، بایکی دو دل بزرگ با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیبا است...!
چرا نمی گویم بیشتر؟؟؟ بیشتر نیست > بیشترین عدد ممکن است. >را برای وزن کلام آوردم، و نیست.
گرچه من به اعجاز حادثه یی ،این کلام موزون را ، در واقعیت ناموزون زندگی ام، به حقیقت داشتم . > ! (به هرمعنی کلمه منظورم بود...)
خدارا سپاس می گزارم ، که عمر را به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم. که بهترین > را در زندگی ، مبارزه برای مردم و نجات ملت ام می دانستم. اگر این دست نداد ، بهترین شغل آدمی معلمی و نویسندگی است. و من از هیجده سالگی کارم این
هردو ...
و عزیزترینم و گران ترین ثروتی که می توان به دست آورد؛ محبوب بودن و محبتی زاده ی ایمان و من تنها اندوخته ام این؛ و نسبت به کارم و شایستگی ام ، ثروتمند. و جز این هیچ ندارم...
زندگی را چون سوسمار در سوراخ خود خزیدن و مشغول سعادت خانوادگی بودن بد است... تلاش در جست و جوی حقیقت وکسب آزادی و فلاح انسان، نَفس زندگی و عین سعادت است. و خدا را شکر که من ، ساعتی از عمر را سر در آخور خویش نداشتم؛ و جز در تب و تاب ایمان و مردم نزیستم.

آ ه ه ه خدای من ؛ حرفایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرفایی است که برای > دارد!
زندگی یعنی : نان ، فرهنگ ، ایمان ، آزادی ، دوست داشتن ؛ همین و بس
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics