تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

به عقیده ی اغلب دانشمندان علوم رفتاری و ارتباطات، رسیدن به تفاهم با دیگران و درک آنان به راحتی امکان پذیر نیست و باید تلاش فراوانی کرد، اما اگر در همدلی با دیگران شکست بخوریم، بی شک در درک و تفاهم آن ها نیز با شکست مواجه خواهیم شد.

 

 

به عبارتی، این وضع اغلب به ناکامی منجر شده و به یقین آسیبی جبران ناپذیر به ما وارد خواهد کرد.

ناتوانی در همدلی، به بی خبری ما از احساسات خود و دیگران می انجامد. همان گونه که پیشتر ذکر شد، به مدد همدلی قادریم به احساسات دیگری به درستی پی برده و به دنیای او وارد شویم و بگذاریم او نیز به دنیای ما گام بگذارد. برای برخورداری از حس همدلی باید اصول زیر را رعایت کرد.

 

اصول خوب گوش دادن

در بشتر جوامع از جمله جامعه ی ما، تصوراتی غلط راجع به گوش دادن وجود دارد که بین بیشتر مردم رایج شده است. بیشتر مدم چنین فکر می کنند:

آنان شنونده های خوبی هستند.

نمی توان به آن ها آموخت که شنوده های بهتری شوند.

گوش دادن مؤثر و گوش دادن ساده یکی است.

از افراد پیرامون خود بپرسید که آیا آنان خوب گوش می دهند؟ اکثر قریب به اتفاق خواهند گفت: «بلی، من شنونده ی خوبی هستم. هر جه را طرف مقابل می گوید می گیرم.» متاسفانه پژوهش ها حاکی از آن است که بیشتر ما اصلا گوش شنوایی نداریم. رالف نیکولز و لئوناردو استیونس در دانشگاه مینه سوتا، توانایی هزاران دانشجو و صدها بازرگان را مورد محک قرا داده تا ببیند چقدر از آنچه را شنیده اند، به خطر می آورند. نتیجه ی پژوهش مبین ناتوانی ما در گوش دادن مؤثر و نگهداری پیام هاست. (فرهنگی،1387: ص 209)

استنباط نادرست دیگر آن است که انسان ها با فراگیری و آموزش، شنوندگان بهتری نمی شوند. به واقع نقش آموزش در این رابطه نادیده گرفته می شود. در حالی که می توان از طریق آموزش این مهارت را تقویت کرد و استنباط نادرست آخر آن که گوش دادن مؤثر و گوش دادن ساده یکی است. توجه شود که گوش دادن مؤثر به این معنا است که حین گوش دادن کاری نکنید و بکوشید به فرد مقابل چشم دوخته و واکنش احساسی مناسب نشان دهید و از واژگانی ترغیب کننده باری ادامه ی گفتگو استفاده کنید، واژگانی نظیر، عجبف خب و...

 

اصل هماهنگ شدن با احساس طرف مقابل

ادراک افراد، تفاوتی چشمگیر باهم دارد. افراد پدیده‌ها را به‌مانند هم نمی‌بینند و درک نمی‌کنند؛ اگر ما علاقه‌مند به درک بیشتر دیگری باشیم باید در تشخیص و شناخت تجربه‌های او بکوشیم، نه این‌که ذهنیت خود را در نظر بگیریم. وقتی ما نسبت به رفتارها و رویدادهای زندگی فرد مقابل بابی تفاوتی برخورد می‌کنیم. کاملاً نمایان است که مقابل او بی‌حس و خنثی هستیم. از طرفی دیگر، برخورد ما به فرد القا کند که به خاطر او غصه می‌خوریم و از شکستن غمگین هستیم و به علت توان کم او به حمایت از او برخاسته‌ایم، فرد ازاین‌گونه همدردی ناخرسند بوده و همدردی‌ مان را بیشتر به‌حساب به رخ کشیدن توانایی‌هایمان می‌گذارد. پس طبق این اصل، فقط به فرد مقابل نشان دهید که نسبت به او حساسیت دارید و دیگران برای شما از ارزش و اهمیت برخوردارند و به‌راحتی از آن‌ها نمی‌گذرید. (همان:211-214)

 

اصل عدم بهره‌گیری از جملات قاطعانه

وقتی شخصی به مشکل دچار شده و می‌خواهید به او کمک کنید شاید وسوسه شوید که مشکلش را با نصیحت، پرسش یا اطمینان بخشیدن به او حل کنید. علت این‌گونه پاسخ دادن این است که احساس می‌کنیم، باید پاسخی در آستین مان داشته باشیم و خودمان باید مسئله را برای او حل کنیم. چنین کوشش‌هایی اغلب، باوجود حسن نیت بیشتر از این‌که سودمند واقع شوند ضرر می‌زنند و جلو برقراری ارتباط با شخص مشکل‌دار را می‌گیرند.

این‌گونه مواقع افراد یا دستور می‌دهند یا رهنمود و اعلام‌ خطر می‌کنند یا تهدید و تذکر می‌دهند یا اخلاقیات را پیش کشیده و موعظه یا نصیحت با قضاوت و انتقاد و مخالفت و سرزنش می‌کنند. همه‌ی این رفتارها برای فرد مشکل‌دار حاکی از آن است که شما او را نمی‌فهمید، چراکه اگر درک می‌کردید که او چقدر ترسیده بود، این‌ها را نمی‌گفتید. پس از جملات قاطعانه استفاده نکنیم، چراکه این جملات بار تهدید آمیز دارند. از طرف دیگر ممکن است در تشخیص خود دچار اشتباه شده باشیم. (گوردون 211-220:1384)

 

منبع

مهارت های ده گانه زندگی

 

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics