تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

 

 

       شب رو باید بی‌چراغ روشن کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پدر:علی پسرم کار می کنم که پول در بیارم، اون وقت می تونیم خونه بخریم ، ماشین بخریم...

علی: بابا واسه زهرا هم کفش می خری؟

 

 

سیمین: پدرت اصلا میفهمه که تو پسرشی!؟

نادر: اون نمیدونه من پسرشم، ولی من که میدونم اون پدرمه!

 

 

کلاه قرمزی: معذرت از ته دل...

آقای مجری: چرا نمیری خونه؟

کلاه قرمزی: آخه... دلم تنگ میشه...

آقای مجری: تنهایی؟

کلاه قرمزی: اِهنین...

آقای مجری: منم تنهام، همه فکر می‏کنن فامیل من شهرستانن؛ یعنی خودم اینجوری گفتم. ولی من هیشکیو ندارم، عین تو...

کلاه قرمزی: کاشکی من دایناسورت بودم...

 

 

می‌دونی تو عصر یخبندان کیا زنده موندن؟ فقط خارپشتا!

اونا دو راه داشتن؛ یا دورهم جمع شن و از همدیگه گرما بگیرن، یا از هم دور شوند تا خارشون تو بدن هم نره.

اونا راه اول رو انتخاب کردن، اون‌وقت من...

 

 

 

کاش زندگی مانند جعبه موسیقی بود، صداها آهنگ بود؛ حرفها ترانه!

 

 

بیمار سرطانی : سرطان برای من تغییر خیلی بزرگی بود که تو زندگیم ایجاد شد...دیگه شرایط ادامه دادن رو از دست دادم...کنترل اوضاع از دستم خارج شده...انسان نقشه میکشه و خدا از اون بالا بهش میخنده...

والتر : یه مشت حرف مفت!!!

بیمار سرطانی : ببخشید؟

والتر : هیچوقت نذار کنترل اوضاع از دستت خارج بشه...اونجور که خودت حال میکنی زندگی کن.

بیمار سرطانی : اره...ولی به هر حال سرطان سرطانه!!

والتر : سرطان بره به جهنم!من بهترین روزای عمرمو با سرطان گذروندم!اولش انگار تاریخ مرگترو اعلام کردن.مدام هم پشت گوشت تکرار میکنن.ولی از من میشنوی هر زندگی تاریخ خودشو داره و یه روزی تموم میشه...مدام هر چن ماه یه بار برای ازمایش میام اینجا و میدونم بالا خره یه روز تو یکی از این ازمایشها...حتی شاید همین امروز...بهم خبرای بدی بدن...ولی تا اون روز کی رئیسه؟؟؟من!من اینجوری زندگی میکنم.

 

 

 

سعید: یه کلید طلایی تو زندگی وجود داره که تاحالا منو از سکــته نجات داده!

آوا: چی؟!

سعیـد: هروقت یه چیزی اذیتت میکنه از ته دل بگو به درک!

 

 

 

فامیل دور:راه رفتـنی را، باید رفت!

در بستنی را، باید بست!

پسر عمه زا: در بستنی رو باید لیسید!

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

رویـــا اسماعیلی |   1395/01/14 08:02:22   |
5     0
زندگی خیلی بزرگ است چون یک دیالوگ هست که میگه تمام زندگیم رو بهت می بخشم چون چیز بزرگتری برای بخشیدن ندارم.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مهدیه آقاباقری |   1395/01/14 18:51:09   |
5     0
«می دانی چه موقع از روی دوچرخه می افتی؟ زمانی که رکاب زدن را فراموش کنی ، زندگی نیز اینگونه است ...» دویار
"مهدیه آقاباقری، عضوی از تیم متفکران نوین مالی"



 پاسخ 
دیدگاه کاربران
azam.bakefayat |   1395/01/15 20:09:11   |
5     0
شهاب حسینی: یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
فهیمه کلانتری |   1395/04/03 00:52:40   |
4     0
یه دیالوگ ماندگار میگه: تو کی هستی...؟
طرف میگه : خب سؤال خوبیه...!
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمدرضا عباسی |   1395/04/05 04:53:39   |
2     0
تمام زندگی .........یعنی مادرم
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics