تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. ‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید.

یکی از آنان گفت: «کار ساد‏ه‌ای است!»، بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد.

 

پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردپاهای خود ‏نگاه کند.

 

متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برد‏اشته است.

 

دوستش را صدا زد ‏و گفت: «سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی!»

 

پسرک فریاد ‏زد: «کار ساده‌ای است!»

 

بعد سر خود ‏را بالا گرفت، به درِ مدرسه چشم د‏وخت و به طرف هدف خود ‏رفت.

 

ردپای او کاملاً صاف بود.

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics