تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

یک پدر روحانی در جنبش تجدید روحانی ریو دو ژانیرو، سوار اتوبوسی بود که ناگهان آوایی به او گفت همان جا برخیزد و سخنان مسیح را موعظه کند.

پدر به صحبت با آوا پرداخت: فکر می کنند احمقم! این جا که جای وعظ نیست. اما آوا اصرار کرد که باید صحبت کند. پدر التماس کرد: من آدم کمرویی ام. خواهش می کنم چنین چیزی را از من نخواه.

 

تکانه درونی اش اصرار کرد.

 

سپس قول خود را به یاد آورد: پذیرش تمامی برنامه های مسیح.

 

در اوج شرم، از جا برخاست و شروع به صحبت درباره بشارت دهنده کرد. مسافران در سکوت به او گوش دادند. به تمام آن ها نگریست، همه به او خیره بودند. هر آن چه را که در دلش احساس می کرد، گفت؛ موعظه خود را به پایان رساند و نشست.

 

حتی امروز، هیچ تصوری ندارد که در آن اتوبوس چه وظیفه ای را انجام داد. اما او در آن جا ماموریتی را انجام می داد، در این هیچ شکی ندارد.

 

پائولو کوئلیو

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

افسانه زارعی |   1395/01/14 17:59:34   |
4     0
هر کداممان یک نیروی درونی داریم که باید به حرفهایش گوش بدهیم.
حتی اگر بترسیم.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
مهدیار سلطانی |   1395/04/05 08:29:17   |
1     0
هرگاه خداوند به ما اجازه می دهد که سخن بگوییم حق ظاهر خواهد شد و باطل سست و ضعیف شده و از میان خواهد رفت.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمد شایان منش |   1395/04/07 02:11:02   |
0     0
آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر کاری ساخته نیست ، خواستن اگر با تمام وجود تجلی کند ، پاسخ خود را خواهد یافت.
دکتر علی شریعتی
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics