تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

«تقلب علمی» مانند اختلاس از جرائم یقه سفیدهاست/ بروز بزرگترین فساد آموزشی کشور در دانشگاه آزاد

دانش‌آموخته حقوق و دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی گفت: اصولا «تقلب علمی» مانند جرایم الکترونیکی، رشوه و اختلاس جزو جرائم یقه‌سفیدها به شمار می‌آید؛ در جرایم یقه‌سفیدها معمولا با اغماض برخورد می‌شود.

 

به گزارش لحظه نگر مالی تیم متفکران به نقل از خبرگزاری تسنیم، غلامرضا ذاکر صالحی، دانش‌آموخته حقوق و دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی است که از جمله آثار وی در این حوزه می‌توان به «دانشگاه ایرانی: درآمدی بر جامعه‌شناسی آموزش عالی» و «دانشگاه، جامعه و فرهنگ» و «تقلب علمی: جنبه‌های اجتماعی و حقوقی» اشاره کرد.

 

وی در گفت‌وگویی با ماهنامه فرهنگ امروز به بیان نظریاتش در باب نسبت اخلاق و حقوق در زمینه اخلاق دانشگاه، تقلب علمی و ریشه‌یابی هنجارشکنیها و بی‌اخلاقیهای دانشگاهی، تعریف صحیح از دانشگاه و نقش دولت در بحث اخلاقی دانشگاهی پرداخته که در ادامه آمده است:

 

گردش چند دقیقه ای:
مسیر خدمات مالی و حسابداری را مجازی طی کنید

دیدگاه شما در مورد نسبت اخلاق و حقوق در قلمرو علم و دانشگاه چیست؟

در مورد نسبت اخلاق و حقوق و تأثیر آن بر قلمرو علم و دانشگاه باید گفت که اخلاق مانند دریای بیکرانی است که از آبشخور اصلی حقوق است؛ به این معنا که در حقوق بخش کوچکی از این دریای بیکران را تبدیل به کدهای حقوقی می‌کنند.

 

در مورد بخش اخلاق ضمانت اجرایی درونی داریم و حال اینکه در مورد حقوق ضمانت اجرایی بیرونی مدنظر است؛ سرایت و نفوذ نیروی اخلاقی بر حقوق انکارناپذیر است و بر همه مکاتب حقوق اعم از حقوق طبیعی و حقوق پوزیتیویستی می‌توان رد پای اخلاق را مشاهده کرد.

 

صداقت علمی ریشه در اخلاق و مناسک و هنجارهای علم دارد که ممکن است بخش کوچکی از آن در دانشگاه‌ها به کدهای حقوقی تبدیل شود؛ در واقع کارکردهای هنجاری بخش حقوق، استوانه دانشگاه است، به این معنا که دانشگاه به اندازه کارکرد هنجاری دانشگاه است؛ حتی در دانشگاه‌های غربی هم که متهم به مادی‌گرایی هستند، می‌توان این را مشاهده کرد؛ در کاتولوگ اهداف آموزش عالی آمریکا رشد شخصیت و کشف نفس از اهداف مهم آموزش عالی ذکر شده است.

 

دانشگاه یک اجتماع علمی است که حول محور اخلاق علمی شکل می‌گیرد؛ اخلاق علمی شامل صداقت علمی، رازداری، سودرسانی به جامعه، عدم آسیب به آزمون شوندگان و... می‌شود که می‌توان آن را به اخلاق آموزش و پژوهش و اخلاق در حوزه خدمت اجتماعی دانشگاه تقسیم کرد؛ در غرب نیز دانشگاه‌ها هم آبشخور اخلاقی و هم دینی داشته‌اند و اصولا شکل‌گیری دانشگاه تحت تاثیر مسیحیت بوده است به این معنا که در بیشتر مناسک دانشگاهی روح اخلاق مسیحی وجود دارد؛ برای مثال از سال 1200 میلادی از دانشگاه پاریس گرفته تا آکسفورد و کمبریج بخش آموزش کلیسای جامع را به عهده دارند و بعد از آن در قرون 17 و 18 دانشگاه هاروارد را می‌بینیم که یک کشیش آن را تأسیس می‌کند؛ حتی می‌توان دید که تا 50 سال پیش هیئت نظارت کلیسا بخشی از هیئت‌ امنای دانشگاه‌های غربی را شکل می‌دهند و فقط از آن زمان به بعد است که دانشگاه از کلیسا دور می‌شود.

 

با اینکه بخش مدیریتی سیطره کلیسا برای آنها مشکل ساز بوده اما وجود رگه‌های اخلاق مسیحیت بخش مثبت قضیه است و قطعا آثار مفیدی برای دانشگاه داشته است.

 

اما از آنجایی که اخلاق از علم نشئت می‌گیرد و این دو با هم نسبت تنگاتنگی دارند اصولا بحث اخلاق دانشگاه بنیادی‌تر و عمیق‌تر از بحث تاثیر کلیساها بر دانشگاه‌ها است.
ضرورتی در ایجاد یک رابطه علّی و معلولی نیست، بلکه می‌توان همزمان حالا هم‌افزا و سینرژیک داشته باشد، به این معنا که خود علم با عنوان حقیقت‌جویی یک هنجار اخلاقی است که نهادهای دیگر می‌توانند تأثیر مثبت یا منفی بر روی این هنجارسازی بگذارند؛ اما من تأثیر اخلاق مسیحیت (نه سیطره مدیریتی کلیسا) در دانشگاه‌های غربی را بسیار مثبت می‌بینم؛ برای مثال در دانشگاه‌های انگلستان می‌توان به وضوح در مراسمها و پوشش دانشجویان در جشن‌های دانشگاهی، فرهنگ مسیحی را در بُعد مثبت آن دید.

 

در کتاب تقلب علمی به این موضوع مهم اشاره کرده‌اید که مراکز علمی خود کانون هنجارسازی و نهاد فضیلت و اخلاق هستند، چه عواملی سبب می‌شود که دانشجویان و اساتید که در واقع باید به دنبال فضیلت و حقیقت باشند مرتکب تقلب و سرقت علمی می‌شوند؟ چه عوامی در اخلاق علم و دانشگاه موثر است؟ چرا کسانی که باید پیرو حقیقت باشند به دنبال تقلب و اعمال غیراخلاقی می‌روند؟ چگونه می‌توان این موضوع را ریشه‌یابی کرد؟

 

یکی از ریشه‌هایی که سال‌های اخیر در مورد تقلب علمی در مصاحبه‌ها، مقالات و نوشته‌ها مورد غفلت واقع شده، بحث سوء‌فهم از تعریف دانشگاه و جایگاه آن است، به این معنا که سوژه دانشگاه ناقص شکل گرفته است.

 

برداشتی که ایرانیان از دانشگاه به عنوان محلی برای آموزش و گرفتن مدرک برای تصاحب پست اداری دارند، یک برداشت ناقص از مفهوم و تعریف دانشگاه است.

 

بر فرض مثال، الگوی فرانسوی ناپلئونی؛ این در فرانسه آن زمان با دیدگاه ناپلئون که تصمیم به تصرف جهان داشت و نیاز به بوروکراسی حجیم به وضوح دیده می‌شود، زیرا ایشان نیاز به تربیت افسر و تکنسین داشته‌اند تا موتور ارتش را به حرکت دربیاورند؛ بنابراین در آن دوره الگوی ناپلئونی فرانسوی شکل گرفت که روی تربیت تکنسین، تصاحب مناصب دولتی و حتی مدرک‌گرایی (در بوروکراسی بزرگ آن زمان) تاکید داشت است. این نظام برای ما به ارث مانده و توسعه پیدا کرده است.

 

بنابراین ریشه بعضی از سوءکارکردها و ناهنجاریها را باید در نقص درک متافیزیک دانشگاه دانست؛ در حقیقت دانشگاه اجتماع دانشمندان است نه جایی که خیل افراد جویای مدرک مانند کارخانه تولید مدرک به آن سرازیر شوند.

 

دانشگاه باید جایی باشد برای جست‌وجوگری حقیقت، زندگی با حقیقت با رویکرد متعهد کردن افراد برای پاسداشت آن؛ و این تازه با دانشگاه آغاز می‌شود؛ دانشگاه محلی برای سلوک، فرهیختگی، تهذیب و تربیت نفس است؛ به قول آلمانیها دانشگاه محلی برای بیلدونگ است؛ یا به قول افلاطون در حقیقت آکادمی جایی است که انسانها را از درون غار تاریکی به سمت روشنایی بیرون هدایت می‌کند.

 

پس در نظر شما این تعریف نادرست از دانشگاه است که باعث بروز بی‌اخلاقی، جریمه و ناهنجاریها می‌شود؟

دقیقا اما به تدریج؛ در دانشگاه‌هایی که مدرک‌سازی ناقص فهم شده است، دانش‌پژوهی و اسکولارشیپ به حاشیه کشیده و پیرو آن نقشهای جدیدی برای دانشگاه تعریف می‌شود که اصولا در حیطه کار دانشگاه هم نیست.

 

کار دانشگاه به عنوان تولید علم ناب برای نیل به حقیقت، این نیست که می‌بینیم بعضی از دانشگاه‌ها، کارگاه و آزمایشگاه خود را در اختیار صنایع قرار داده‌اند (برای مثال تولید قطعات ماشین‌سازی) و کسب درآمد می‌کنند و به نوعی به بنگاه‌های تجاری تبدیل شده‌اند.

 

نقش دانشگاه بی‌دلیل پربار و سنگین شده است، این نقشهای متعارض باعث فراموشی هدف اصلی، جوهره، ذات و فلسفه دانشگاه می‌شود و دانشگاه را به محل تاخت و تاز بوروکراتهایی تبدیل می‌کند که برای ارتقای اداری خود می‌خواهند کسب مدرک کنند؛ ممکن است همین مسئله زمینه‌ساز رفتارهای تقلبی و سوءرفتار علمی باشد.

 

می‌دانید قبل از تأسیس دانشگاه تهران تعدادی مؤسسه عالی داشتیم؛ عمدتا به آنها می‌گفتند مدرسه صاحب منصبی.

 

برای مثال مدرسه صاحب منصبی حقوق برای کسانی بود که پس از أخذ مدرک، منصب و پست دولتی را اشغال می‌کردند و پشت میزنشین می‌شدند؛ این الگوی فرانسوی با تأسیس دانشگاه تهران هم ادامه یافت.

 

نظام آموزش عالی فرانسوی آن موقع متمرکز و دولتی و مدرک محور بود و نگاهش به تأمین نیروی انسانی بروکرات برای دیوان سالاری دولتی؛ این دانشگاه مقدمه است برای تقسیم مناصب دولتی؛ این دانشگاه نه مدیر و رهبر تربیت می‌کند نه کارآفرین و نه روشنفکر.

 

سازمان دانشگاه سلسله مراتبی با لایه‌های متعدد اداری است و مقامات دانشگاه از بالا منصوب می‌شوند؛ مشکل این الگو این است که وقتی دولت از نیروی مستخدم اشباع شد دانشگاه قفل می‌شود.

 

پیش‌تر در مصاحبه‌ای گفته بودید که پارادایم موفقیت، خود یک بستر مناسب برای شیوع گسترش تقلب علمی است؛ آیا تغییر دادن این پارادایم امکان‌پذیر است؟ چه کارهایی می‌توان در راستای این تغییر انجام داد؟

شعار پارادایم موفقیت این است که باید موفق شوید حتی به قیمت له کردن دوست یا همکار خود؛ این پارادایم بسیار خشن و غیراخلاقی است؛ برای مثال عرصه چنین رفتارهایی را در زمان انتخابات می‌توان دید که هر کاندیدایی می‌خواهد به هر قیمتی که شده رأی جمع کند.

 

خوشبختانه کانون این حوزه تفکر و سرمشق در دانشگاه نیست بلکه مراکز بازاری و غیرآکادمیک هستند که در این مورد فعالیت می‌کنند و به آن دامن می‌زنند و این ایده ریشه تجاری و شرکتی دارد؛ ما باید کاری کنیم تا خشونت نهفته در این پارادایم به تدریج افشا شود.

 

مدیران تازه به دوران رسیده و جوانان جویای نام دو گروهی هستند که بیشتر در معرض این آسیب هستند؛ مدیران می‌خواهند با درست کردن نمودارهای میله‌ای از پیشرفتهای کمی کارها و تولیداتشان موفقیت خود را به رخ دیگر مدیران بکشند که ممکن است فریبنده باشد؛ در حقیقت این پارادایم می‌تواند به یک تقلب سیستماتیک برای غرایض سیاسی کوتاه‌مدت مدیریتی دامن بزند.

 

یک نمونه تأسف‌آور یکی از وزرای سابق بود که در دهه گذشته به خاطر أخذ مدرک دکترای تقلبی عزل و برکنار شد؛متأسفانه در سال 95 بزرگترین فساد آموزشی در تاریخ هشتاد و چند ساله آموزش عالی ایران رخ داد و آن هم پرونده رشته محلهای دانشگاه آزاد اسلامی بود که پنج هزار رشته محل بدون بررسی پرونده (استاندارد و ارزیابی توسط شورای گسترش) آن هم با فشارها و لابیهای فرد دلالی که پیش‌تر برای مدت کوتاهی در وزارت علوم فعالیت داشته به این دانشگاه داده شد و بزرگترین فساد آموزشی در آموزش عالی ایران در سال 1395 رقم خورد که باعث نگرانی و آزردگی خاطر شد.

 

ماجرا از این قرار است که دانشگاه آزاد از وزارت علوم در شورای گسترش درخواست تأیید پنج هزار رشته محل را کرد اما وزارت علوم با 700 تا از آنها موافقت و با الباقی مخالفت می‌کند؛ منتها افراد واسطه‌ای اصرار بر تأیید بدون بررسی پنج هزار  رشته محل از طرف وزارت علوم را داشتند.

 

در نظر بگیرید که اعطای مدرک دکتری تقلبی باعث عزل یک مدیر می‌شود اما در اینجا پنج هزار رشته داده می‌شود که ممکن است در هر رشته صدها نفر مدرک تقلبی زیر استاندارد و بدون کیفیت لازم را بگیرند.

 

ما یک نوع الگوی عرضه و تقاضای خدمات فاسد داریم که من در کتاب «راهبردهای مبارزه با فساد اداری» ذکر کرده‌ام؛ باید در جهت کاهش عرضه و تقاضا تلاش کنیم؛ برخی از مصادیق فساد آموزشی ذکر شده از طرف عرضه و برخی از طرف تقاضا هستند؛‌ پس ما باید تلاش دو طرفه‌ای در راستای تضعیف این الگو انجام دهیم تا بتوانیم صداقت و درستکاری علمی را جایگزین اینگونه سوءرفتارهای علمی کنیم.

 

نظرتان در مورد تأکید برخلاقیت و نوآوری و فردیت دانشجویان به جای رقابت چیست؟ آیا پارادایم خلاقیت می‌تواند جایگزین خوبی برای پارادایم رقابت باشد؟
این مسئله به این صورت نیست که فقط برخلاقیت دانشگاه تمرکز کنیم، روی چیزهای دیگر نیز باید کار شود؛ کارهای بر زمین مانده زیاد است و یکی از آنها خلاقیت است.

 

عده‌ای اساتید و دانشجویان دلسوز نیز در این راه تلاش می‌کنند؛ ما اساتید و مدیران خوب با دستاوردهای خوب در آموزش عالی زیاد داریم؛ ذکر این مصادیق تلخ به دلیل ارتباط مصاحبه شما با موضوع تقلب در علم است وگرنه افراد دلسوزی در زمینه خلاقیت و تحول در برنامه‌ریزیهای آموزشی و درسی به سمت ایجاد قدرت خلاقیت و تفکر آزاد و نقادانه در دانشجو تلاش می‌کنند، در کنار آن کارهای بسیار دیگری باید انجام گیرد؛ برای مثال باید نظام آموزش عالی به سمت توسعه پایدار گام بردارد و بتوانیم مفهوم پایداری را بیشتر به دانشجو آموزش دهیم، همچنین بحث نوآوری که خود داستانی دارد.

 

از نظر شما درباره دولتی شدن علم و در خدمت دولت بودن دانشگاه چیست؟ این امر چه تاثیری بر اخلاق علم و دانش دارد؟

ممکن است بتوان دانشگاه را دولتی کرد اما علم را به صورت کامل نمی‌توان؛ البته در طول تاریخ تلاش‌هایی برای این کار شده که ناموفق بوده‌اند زیرا ذات علم به انقیاد درنمی‌آید.

 

علم یک ماهیت وحشی دارد که پویاییهای درونی و تحرکات و جریانات آن اجازه نمی‌دهد که راکد بماند و تبدیل به مرداب شود یا در چنبره یک نظام دولتی محدود شود.

 

ممکن است دولتی برای مدت کوتای برای رسیدن به این امر تلاش کند؛ برای مثال در شوروی سابق زمان روی کار آمدن سوسیالیستها سعی بر قالب کردن ایدئولوژی حزب به عنوان علم شد و در نتیجه اجتماعی از دانشمندان ناراضی و مهاجر شکل گرفت.

 

دانشمندان مخالفت و پیرو آن بخشی مهاجرت کردند و بخشی زندانی شدند؛ بنابراین چون این پروژه با روح علم مغایرت دارد همیشه ناموفق است.

 

اما در مورد دولتی کردن دانشگاه هم دو ارزش بنیادین داریم که من به آنها می‌گویم ارزشهای دوقلو: یکی استقلال دانشگاهی و دیگری آزادی آکادمیک.

 

دانشگاه می‌تواند بدون تضعیف کردن این دو ارزش بنیادین و دوقلو به نیاز دولت پاسخ دهد به طوریکه به استقلال دانشگاه خدشه‌ای وارد نشود؛ در تجربه ایرانی هم رشد حوزه‌های علمیه در قم و نجف مرهون استقلالشان از دولت بوده است، آنها برای حفظ آزاداندیشی خود تلاش در استفاده نکردن از بودجه دولت را داشتند.

 

دانشگاه باید مستقل و آزاد باشد تا بتواند به رشد و توسعه کشور بهتر کمک کند زیرا گاهی نیاز می‌شود که دانشگاه سیاستهای عمومی را نقد کند.

 

اگر دانشگاه وابسته به دولت باشد دیگر نمی‌تواند سیاستهای عمومی اشتباه را نقد کند و جلوی فاجعه را بگیرد.

 

 در واقع این خود یکی از تبعات اخلاقی ماجراست؛ دانشمند که وظیفه نقد را به عهده دارد مجبور به عقب کشیدن از وظیفه‌اش و انجام ندادن وظیفه خود بی‌اخلاقی محسوب می‌شود؛ سوال دیگر اینکه در رنکینگ یا نظام ارتقای اساتید نگاه کمی گرایانه‌‌ای وجود دارد که همین نگاه کمی موجب دامن زدن به بی‌اخلاقی و جرائم علمی می‌شود؛ آیا شما ایده یا پیشنهاد دیگری برای رتبه‌بندی اساتید دارید؟

البته در ایران چیزی تحت عنوان رنکینگ یا رتبه‌بندی اساتید نداریم بلکه آئین‌نامه ارتقا داریم که در آن چد مرتبه علمی با عنوان مربی، استادیار، دانشیار و استاد تمام در آن پیش‌بینی شده است.

 

اولا نظام ارشدیت علمی در همه جای دنیا وجود دارد، نظام استاد - شاگردی در زمان قدیم نیز بوده است، بالاخره استاد و دانشجو در یک رده نیستند و هم ردیف دانستن آنها با عقلانیت بشری جور درنمی‌آید اما معتقدیم که این آئین‌نامه می‌تواند تنوع بیشتری داشته باشد؛ برای مثال فقط تأکید بر مقاله نداشته باشد (‌که نیست).

 

این آئین‌نامه بارها اصلاح شده و تنوع نسبتا خوبی هم دارد؛ در آئین‌نامه ارتقا، اساتید، فعالیتهای آموزشی، تألیف کتاب، تربیت دانشجو و پایان‌نامه امتیاز دارد که کمی هم نیستند؛ یک پارامتر با عنوان کمیت تدریس و یک پارامتر با عنوان کیفیت تدریس دارد.

 

کیفیت تدریس بر مبنای ارزیابیهایی است که هم دانشجو و هم دپارتمان از شما به عمل می‌آورد که ضریب آن در کمیت اعمال می‌شود؛ بنابراین در بخش آموزشی فقط کمیت نیست.

 

در بخش پژوهشی نیز (در مورد مقالات) مقالات بر حسب ضریب تأثیرشان امتیاز داده می‌شوند و این یک پارامتر کاملا کیفی است؛ به این معنا که چند نفر مقاله شما را خوانده‌اند و به آن ارجاع داده‌اند، به نوعی این فاکتور ضریبی است که تلاش در اندازه‌گیری میزان تأثیر مقاله شما در جامعه را دارد و همچنین تأثیر کیفی مقاله شما را نیز می‌سنجد.

 

مقاله چیست؟ مقاله شکل کالبدی و منتشر شده یک نظریه یا نوآوری جدید است که چند داور از گروه همگنان و اساتید هم‌رشته شما آن را به عنوان یک نظریه و مطلب جدید که حاوی نوآوری است، تأیید می‌کنند؛ بنابراین نمی‌توانیم در این شرایط مقاله را دشمن خود بدانیم.

 

ما مقاله ضعیف، متوسط و قوی داریم؛ نمی‌توانیم بگوییم که چون مقاله‌ای ضعیف است پس در ارتقای اساتید تأثیری نداشته باشد.

 

خیلی از این مقالات، مقالات خوبی هستند؛ مثل اینکه برای در امان ماندن از تصادف، صبح ماشین را حرکت ندهیم زیرا بالاخره یک در هزار احتمال تصادف وجود دارد؛ بنابراین تصور می‌کنیم باید نظام ارتقای اساتید را تکمیل کنیم و بهبود بخشیم به گونه‌ای که به اخلاق علمی صدمه‌ای وارد نشود به طوریکه فقط معیار کمی نباشد و معیارهای کیفی را در آن تقویت کنیم؛ به مقاله ضعیف نمره کم، مقاله متوسط نمره متوسط و مقاله عالی را هم نمره عالی بدهیم.

 

ضمن اینکه فقط بر خروجیهای کوتاه‌مدت در این آئین‌نامه تاکید نشود، بلکه تأکید بر خروجیهای بلندمدت یا پیامدهای یادگیری که بحث روز دنیا است، باشد؛ به این صورت که مقاله، اختراع یا نوآوری شما می‌تواند چه تاثیری بر بنیانها و زیرساختهای اقتصادی و نوآوری کشور داشته باشد.

 

در این آئین‌نامه می‌توان توجهات بیشتری بر پیامدهای یادگیری و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی اساتید داشت؛ همانطور که عرض کردم، معتقدم که نمی‌شود به خاطر تقلب، نقض کپی‌رایت یا رونویسی که تعدادی از دانشجویان برای پایان‌نامه خود انجام می‌دهند کل نظامات علمی را به هم ریخت؛ نظام ارشدیت علمی در همه جای دنیا همین مراتب علمی است که فرمودید.

 

این سیستم نقطه ضعفهای بسیاری دارد؛ برای مثال اساتیدی که خود مدیر مسئول یک مجله هستند، می‌توانند مقالات را به راحتی برای خود و دوستانشان تأیید کنند، اما دانشجو باید حتما نام یک استاد در کنار اسمش باشد.

 

امکان تقلب در همه مشاغل هست، کار ضعیف وجود دارد؛ مثلا در فروشگاه‌های مواد غذایی هم نس با کیفیت موجود است و هم جنس بی‌کیفیت که شما می‌توانید با قیمت پایین‌تر آنها را خریداری کنید.

 

بنابراین در هر شغلی امکان حیله، تقلب و اینکه شما خدماتی را با کیفیت پایین‌ ارائه دهید، وجود دارد؛ من خیلی با جنجالهای رسانه‌ای موافق نیستم.

 

بر فرض مثال هر شب برای بی‌آبرو کردن دانشگاه و دانشگاهیان سرتیتر خبرها چند مقاله آی‌اس‌آی ایرانی ضعیف می‌شود و عده‌ای دانشگاهی هم گول این فضاسازی رسانه‌ای را می‌خورند و در نتیجه نهاد دانشگاه تضعیف می‌شود؛ وقتی نهاد عقلانیت علم تضعیف شود در نقطه مقابل آن نهاد خرافه و جهل تقویت می‌شود؛ در این مبارزه رقیب شما جهل و خرافه است.

 

امروز بعد از 38 سال بعد از انقلاب اسلامی باید بگوییم که دانشگاه ایرانی متعلق به نظام و جامعه ایرانی است، دیگر نمی‌توان گفت که این دانشگاه متعلق به ما نیست.

 

این دانشگاه جزء دستاوردهای جمهوری اسلامی است، می‌توان این دستاورد را با هدف تقویت و تکامل آن، آسیب‌شناسی و نقد کرد نه اینکه هر شب در تلویزیون آن را بکوبیم.

 

شاید اگر ویران شود به جای آن عمارت آبرومند و باشکوه‌تری ساخته شود.

 

این اتفاق نمی‌افتد؛ اساتید در سال 30 هزار مقاله را به چاپ می‌رسانند که در بین آنها 30 یا 40 تایی هم مقاله ضعیف وجود دارد که خیلی هم طبیعی است؛ شما به یک نهالی که ضعیف است کود، آب و نور خورشید می‌دهید و آن را تقویت می‌کنید تا تنومند شود؛ نهال را به جرم نهال بودن نابود و پایمال نمی‌کنید حتی اگر اعتقاد بر ضعیف بودن دانشگاه داشته باشید، باز راهکار آن تقویت است، اینکه شما بنیانهای این نهاد را تقویت کنید.

 

در ایران صنعت ما هم وارداتی از غرب است، نظام حقوقی را نیز از فرانسه و بلژیک گرفته‌ایم و کپی شده است؛ ما در صنعت، نظام حقوقی و سیستمهای اداری با نظاماتی که از غرب وارد کرده‌ایم کار می‌کنیم.

 

دانشگاه نیز یکی از نهادهای وارداتی است که کارویژه‌هایی دارد؛ ما آسیب‌شناسی و نقد می‌کنیم و نقدهای تندی هم می‌کنیم اما اینکه تلویزیون هم شب از حیله‌گری و متقلب بودن اساتید بگوید و بگوید که نظام آموزشی ما چنین است و چنان است، نقد منصفانه‌ای نیست.

 

در یک فضای رقابتی باید ببینید که نهاد رقیب و مشابه شما چیست و آیا او چنین ضعفهایی دارد.

 

یک نکته تکمیلی عرض کنم، اینکه تقلب بزرگی که رخ داد توسط دانشجویی که در مقاله‌اش چند پاراگراف از دوست خود کپی کرد، صورت نگرفت بلکه آن تقلب بزرگ در کل نظام تصمیم‌گیری کلان رخ داد که به کمی‌گرایی آموزش عالی دامن زده است، دانشگاه را خوب نفهمیده و ناقص درک کرده است؛ در آنجا یک تقلب بزرگ رخ داده است.

 

رشد کمی در غیاب متافیزیک دانشگاه و درک درست از کارویژه‌ها و فلسفه وجودی دانشگاه است؛ به جای گیر دادن به دانشجو باید سیاستهای کلان را نقد، بازشناسی و ترمیم کنیم تا جلوی آن تقلب بزرگ را بگیریم زیرا اگر جلوی تقلب بزرگ گرفته نشود تقلب دائما و مستمرا باز تولید می‌شود؛ بنابراین برای جلوگیری از این اتفاق باید فکری کرد.

 

اگر موافق باشید در مورد قوانین و راهکارهایی که برای مقابله با جرایم علمی وجود دارد، صحبت کنیم. آیا به نظر شما در ایران این قوانین تأثیرگذار و بازدارنده هستند؟
این سؤال را می‌توان کلی‌تر نیز مطرح کرد؛ آیا اصولا در ایران کلیه قوانین در همه جنبه‌ها کارگشا و بازدارنده بوده‌اند و اینکه سطح قانون‌گرایی در ایران چقدر است؟

 

آن دسته قوانینی هم که در رابطه با پیشگیری و مبازره با تقلبهای علمی است نیز مشمول آن جریان کلی می‌شود؛ من در کتاب «تقلب در علم» که در سال 88 یا 89 وزارت علوم منتشر کرد 10 قانون برای پیشگیری و مقابله با این پدیده که از قبل تا بعد از انقلاب تصویب شده را آورده‌ام؛ اما این قوانین با رویکرد سیستمی وضع نشده‌اند بلکه به تناسب موقعیتهای خاص شکل گرفته‌اند.

 

بنگرید:

با عضویت در پورتال جامع تخصصی مالی و حسابداری تیم متفکران نوین مالی، یاد بگیرید و یاد بدهید(کلیک کنید)

هدف ما در دسترس قرار دادن اخبار کاربردی می باشد؛ سایر خبرهای مرتبط با این حوزه را در اختیار شما می گذاریم

به دلیل اینکه با رویکرد کلی‌گرا و سیستمی وضع نشده‌اند، پس پازل جامعی را تشکیل نمی‌دهند؛ از طرفی در ایران فرهنگ قانون‌گرایی ضعیف است و از طرف دیگر خود مدیران نیز این قوانین را نمی‌شناسند؛‌ یعنی وقتی مدیران از این 10 قانون باخبر شدند تعجب کردند، البته این قوانین در دسترس آنها نبود.

 

از طرفی این قوانین ضمانت اجرایی ضعیفی دارند که در این زمینه باید ضمانت اجرایی آنها بهبود پیدا کند و از طرف دیگر باید این قوانین نوسازی و آپدیت شوند؛ برای مثال قانون کپی‌رایت در ایران مصوب سال 1348 است.

 

ما باید در داخل دانشگاه سیستمهای شبه‌قضایی داشته باشیم؛ به این معنا که اگر استاد یا دانشجویی خلاف کوچکی مرتکب شد به دادگاه معرفی نشود بلکه مشکل با همان سیستمهای شبه‌قضایی درون آکادمی حل شود.

 

ممکن است که متخلف با یک نصیحت، توبیخ شفاهی یا کتبی یا درج در پرونده از کرده خود پشیمان شود؛ در حقیقت خود نصیحت هم نوعی مجازات است؛ در این رابطه در وزارت علوم آئین‌نامه‌هایی داریم، منتها باید متناسب با این آئین‌نامه‌ها ساختارهایی نیز در ارتباط و تعاملی که استاد با دانشجو دارد، پیش‌بینی شود.

 

اصولا تقلب علمی مانند جرایم الکترونیکی، رشوه و اختلاس جزو جرائم یقه‌سفیدها به شمار می‌آید؛ در جرایم یقه‌سفیدها معمولا با اغماض برخورد می‌شود؛ مثلا شما نمی‌توانید با دانشجویی که نقض کپی‌رایت داشته مانند یک قاچاقچی مواد مخدر برخورد کنید.

 

در ارتباط با تخلف پایان نامه‌نویسی پولی باید گفت که بیشتر این ماجرا در خارج از آکادمی اتفاق افتاده است، ممکن است چند جوان جویای پول مؤسساتی تأسیس کرده باشند و با دانلود و دست بردن در پایان‌نامه‌ دیگران و ایجاد تغییرات جزئی آن را به دانشجو بفروشند.

 

مشخص نیست این بنگاه‌های اقتصادی که جلوی دانشگاه تهران مانند قارچ روییده و مرتب تکثیر می‌شوند ارتباطی با آکادمی داشته باشند؛ ممکن است با فریب برخی از اساتید جوان در قالب همکاری پاره‌وقت آنها را جلب کرده باشند، اما دانشگاه هیچ همکاری سیستماتیکی با این مؤسسات ندارد و قاطبه جامعه دانشگاهیان ایرانی با این موضوع مخالف هستند و با آن مبارزه می‌کنند.

 

اگر با توجه به لایحه‌‌ای که جدیدا در حال تصویب است اقدام به جمع‌آوری این مجرمین و دستگیری آنها کنند، ممکن است که مالک 200 مؤسسه، چند نفر باشند؛ به این معنا که ممکن است اینها یک شبکه اقتصادی با قصد سوءاستفاده از نام دانشجو، استاد و پایان‌نامه باشند، کمتر دیده شده که ارتباط سیستماتیکی با دانشگاه داشته باشند؛ بنابراین ما نباید فریب فضاسازی رسانه‌ای را بخوریم. امیدوارم اینها جمع‌آوری شوند و مورد بازخواست قرار گیرند.

 

جالب است که هر روز در خیابان انقلاب افرادی را می‌بینیم که در حال فروش پایان‌نامه و مقاله‌های آی‌اس‌آی هستند و هیچ کس هم اقدام به جمع‌آوری آنها نمی‌کند.
این لایحه هنوز اجرایی نشده است اما به محض اجرایی شدن، نیروی انتظامی برای جمع‌آوری این افراد اعلام آمادگی کرده است.

 

ممکن است بعد از جمع‌آوری و بازجویی پشت پرده اینها به چند جوان جویای نام و جویای پول که با تأسیس مؤسساتی با اسامی مخلتف برای بی‌آبرو کردن و مطامع مادی خود این کارها را انجام می‌دهند، ختم شود.

 

در ایران شما می‌توانید در عرض چند روز 100 شرکت با اسامی مختلف تأسیس کنید؛ همکارهای دانشگاهی ما به شدت از این ماجرا دلخور هستند و هیچ‌گونه همکاری با آنها ندارند.

 

ممکن است که یک مربی تازه استخدام شده جوان جویای نام هم فریب اینها را خورده باشد، اما این دلیل بر این نمی‌شود که دانشگاه تهران که روبه‌روی این مجموعه قرار دارد ارتباطی با این مؤسسات اقتصادی داشته باشد.

 

ممکن است بیشتر دانشجویان دانشگاه‌های کم‌اعتبار در این دام بیفتند و این از یک دانشجوی نخبه بعید است.

منبع خبر: خبرگزاری تسنیم
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

 

دیدگاه کاربران

اخبار مرتبط

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics