تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

پس از گفتن این سخنان به اطراف خود نگاه کرد، ناخدای کشتی خود را دید که در کنار سکان ایستاده، گاهی بادبان های برافراشته را می نگرد و گاهی افق دور دست را.

 

او گفت:

شکیبای شکیبا است ناخدای کشتی من.

باد می وزد و بادبان ها بی قرارند؛

حتی سکان نیز خواهان فرمان است؛

با وجود این، ناخدای من آرام است و در انتظار سکوت من.

دریانوردان من نجوای دریای بزرگ تر را شنیده اند، با شکیبایی به سخنان من گوش سپرده اند.

دیگر بیش از این در انتظار نمی مانند،

من آماده ام.

رود به دریا رسیده، و بار دیگر آن مادر بزرگ فرزند خویش را در آغوش می گیرد.

 

جبران خلیل جبران

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

مهدیه آقاباقری |   1395/04/02 04:25:08   |
0     0
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
"مهدیه آقاباقری، عضوی از تیم متفکران نوین مالی"
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
محمد جواد خاکسار |   1395/04/05 22:34:02   |
0     0
همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است.
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics