تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

مشت می کوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان

من به تن...گ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم

 

 

ای

با شما هستم

این درها را باز کنید 

من به دنبال فضایی می گردم

لب بامی

سر کوهی دل صحرایی

که در آنجا نفسی تازه کنم

آه

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

من به فریاد همانند کسی

که نیازی به تنفس دارد

مشت می کوبد بر در

پنجه می ساید بر پنجره ها

محتاجم

من هوارم را سر خواهم داد

چاره درد مرا باید این داد کند

از شما خفته چند

چه کسی می اید با من فریاد کند ؟

 

فریدون مشیری

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

عظیمه تفتیان |   1395/04/03 02:00:30   |
1     0
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می اید با من فریاد کند ؟
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
شهاب امیدواری |   1395/04/05 20:10:42   |
0     0
,واقعا اشعار فریدون مشیری زیباست.
گر تو آزاد نباشی، همه دنیا قفس است...!

تا پر و بال تو و راه تماشا بسته ست،

هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است...!

تا که نادان به جهان حکمروایی دارد،

همه جا در نظر مردم دانا قفس است...!
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
کیان |   1395/04/05 21:39:47   |
0     0
وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن!!خاموش باش قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟؟ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی دکتر علی شریعتی
 پاسخ 
دیدگاه کاربران
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics