تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی یکی از بزرگترین فلاسفهٔ اروپا و فیلسوف پرنفوذ تاریخ در حوزه اخلاق، هنر، ادبیات معاصر و روانشناسی جدید است.او در شهر دانزیگ در پادشاهی پروس از پدری هلندی و مادری آلمانی زاده شد. پدرش بازرگان و با بضاعت بود٬اما او رغبتی به تجارت نداشت و به تحصیل علم بیشتر علاقه می‌ورزید. شوپنهاور ۱۷ سال بیشتر نداشت که پدرش خودکشی کرد و بعد از آن مادرش به وایمار رفت.

 

مادر وی نویسنده بود اما به پسر مهری نداشت و به زودی مادر و پسر از هم جدا شدند. وی در حقیقت مهر مادری را نچشیده بود و البته این امر در عقاید او مؤثر افتاده بود. شوپنهاور با ازدواج مجدد مادرش مخالف بود و همین امر باعث شد فلسفهٔ او حاوی عقایدی نیمه حقیقی در مورد زنان باشد. رابطهٔ مادر و فرزند مدتی رسمی و بدور از نزاع بود اما مادرش که از گوته شنیده بود که او مردی بزرگ خواهد شد با انداختن او از پله‌ها به رابطه مادر و فرزندی پایان داد.

 

او در دانشگاه نخست به آموختن طب پرداخت و سپس به علوم طبیعی مشغول گشت و آنگاه به فلسفه روی آورد. در سال ۱۸۱۳ م. با نوشتن رساله‌ای در فلسفه از دانشگاه «ینا» درجهٔ دکتری گرفت. وی به تحصیل معاش احتیاج چندانی نداشت٬اما طالب نام و شهرت بود. خواست معلمی کند اما حوزهٔ درسش رونق چندانی نداشت در سی سالگی کتاب مهم خود را به نام «جهان اراده و نمایش است را منتشر کرد. اما این کتاب هم مورد توجه قرار نگرفت و شوپنهاور از فاضلان معاصر خود سخت رنجید.

 

شانزده سال پس از انتشار این کتاب به شوپنهاور اطلاع دادند که قسمت اعظم نسخ چاپی کتاب را به جای کاغذ باطله فروخته‌اند. طبیعتی بی آرام و متزلزل و پر از سو ظن داشت و عصبانی بود. متأهل نشد و زندگانی را به تنهایی به سر برد. چند کتاب دیگر هم تألیف نمود که چندان چیزی بر مطالب اصلی‌ترین کتابش نیفزود. در سالهای آخر عمر کم‌کم اشتهار یافته بود و پس از مرگ٬شهرتش قوت گرفت. شوپنهاور در ۲۱ سپتامبر 1860 در ۷۲ سالگی و درحالیکه به خوردن صبحانه مشغول بود و سالم به نظر می‌رسید، درگذشت.

 

جملاتی زیبا از آرتورشوپنهاور

 

1- وقایع خوش زندگی مثل درختان سبز و خرمی است که وقتی که از دور نظاره اشان می کنیم خیلی زیبا به نظر می رسند ولی به مجرد آنکه نزدیکشان شده و در داخلشان فرو می رویم زیبائیشان هم از بین می رود ، شما در این موقع نمی توانید بفهمید که زیبائیش به کجا رفته است ، آنچه که می بینید فقط چند عدد درخت خواهد بود و بس.

 

2- افراد پست و فرومایه از خطاهای اشخاص بزرگ لذت فراوان میبرند.

 

3- از دیدگاه جوانی، زندگی به گونه آینده ای دراز و بی انتها و در کهنسالی مانند گذشته اش بسیار کوتاه به نظر می آید. هنگامی که با قایق از ساحل دور می شویم ، همه چیزهای ساحل پی در پی کوچک تر می شود و بازشناسی و تشخیص آن ها مشکل تر می گردد ، و به همین ترتیب همه وقایع و فعالیت های سال های گذشته نیز از نظر دور می شوند.

 

4- بیشتر مردم به فعالیت بیرونی نیاز دارند به این دلیل که از درون غیر فعالند. ولی اگر از درون فعال و به خود مشغول باشند، هیچ تمایلی برای سخن گفتن و خارج شدن از خود ندارند، که این کار اندیشه هایشان را چنان آشفته و درهم ریخته می سازد که اغلب نابودشان می کند.

 

5- ما با هر نفس، مرگ را که همواره در کمین ماست را پس می زنیم ولی در نهایت این مرگ است که باید پیروز شود، زیرا در هنگام تولد، مرگ سرنوشت ما شده است و او با قربانی خود تنها فقط برای مدت کوتاهی پیش از بلعیدنش بازی می کند و ما تا آن جا که امکان دارد باید با اشتیاق وافر و نگرانی بسیار به زندگی مان ادامه دهیم، درست مانند هنگامی که با همه توان خود در حباب صابونی می دمیم، در حالی که می دانیم خواهد ترکید.

 

6- جهان در وضع بسیار بدی است؛ آدم های وحشی یکدیگر را می خورند و آدم های متمدن یکدیگر را فریب می دهند، و این همان است که نامش
را گردش جهان گذارده اند.

 

7- خردمندانه ترین کار این است که زندگی را چون پنداری بیهوده همچون یک فریب زیبا بنگریم؛ افسانه ای که بس واقعی می نماید.

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics