تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

ولتر از نام‌دارترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است. شهرت او به خاطر ذکاوت خارق‌العاده‌اش، مخالفت‌هایش با کلیسای کاتولیک، حمایتش از آزادی مذهب، آزادی بیان، و جدایی دین از سیاست و شجاعتش در بیان نظریات بی پرده است. تمام شور زندگی او در جستجوی عدالت بود. ولتر در تمام سبک‌های ادبی و نوشتاری از جمله نمایشنامه، شعر، رمان، مقاله، و نوشته‌های تاریخی و علمی دست داشت او در کتاب فرهنگ فلسفی در مورد تقدیر می نویسد که :

  

فلاسفه بی آنکه به عقاید همر یا فریسین نیازی داشته باشند،همواره معتقد بوده اند که در این جهان،همه چیز از پیش مقرر گشته است،و هر چه روی می دهد معلول قوانین مسلمی است که تغییر آنها از عهدۀ بشر بیرون است. خواه بر ذات قوانین طبیعی،خواه باری تعالی آن را با قوانین و اصول عالیتری بنا نهاده است اجسام سنگین همیشه بسوی مرکز زمین متوجه خواهند شد میوۀ درخت گلابی هرگز آناناس نخواهد شد و شعور سگ با شترمرغ تفاوت خواهد داشت. زیرا همه چیز از گذشته،مرتب و مهیا و محدود گشته است.

 

   احمقانی می گویند:«طبیب عمۀ مرا از مرضی مهلک نجات داد و دهسالی بر عمرش اضافه کرد.»دسته ای دیگر که باهوشترند بیان میدارند؛سرنوشت آدم عاقل و محتاط در دست خود اوست. بیهوده،دل به دولت و اقبال نباید بست و تنها دست به دامان حزم و احتیاط باید زد. اما مرد محتاط پیش از آنکه سرنوشت خود را معین کرده باشد،زیر بار خرد می شود،و سرنوشت است که مردم را محتاط می کند.

 

   طبیب عمۀ پیر را از مرگ نجات داده، اما یقینا در این عمل پیرو نظم طبیعت بوده و کاری بر خلاف آن نکرده است،بدیهی است که این زن فرتوت نمی توانسته است از مرضی که در تاریخ معین بر او تاخته است،جلوگیری کند. طبیب ولی نمی توانسته است جز در شهری که او هست اقامت داشته باشد،زن میبایستی به این طبیب رجوع کنداو نیز باید همان داروهایی را که عمۀ پیر را علاج کرده است باو بدهد.

 

  برخی مردم که از این حقیقت مسلم بیم دارند،نیمی از آن را قبول می کنند،درست مثل بدهکاری که نصف وام خود را می پردازد و برای نیم دیگر از طلبکار مهلت می طلبد. این دسته می گویند در جهان حوادثی است که جبرا اتفاق می افتد و حوادث دیگری اختیاری است. خیلی مضحک است اگر تصور کنیم که قسمتی از این عالم را از پیش مرتب ساخته و قسمت دیگر را به حال خود نهاده باشند! یا نیمی از آنچه اتفاق می افتد نبایستی اتفاق بی افتد.

 

   اگر در این عمر بدقت نظر کنیم خواهیم دید که مخالف بودن با سرنوشت ابلهانه است. اما سرنوشت بسیاری از مردم هم این است که در همۀ امور تعقل ناصواب کنند و سرنوشت دستۀ سوم اینکه تعقل کنندگان را بیازارید. هستند اشخاصی که به شما می گویند:«تسلیم جبر مشوید و گرنه همه چیز را اجتناب ناپذیر و مسلم خواهیدیافت،دیگر دست به هیچ کاری نخواهید زد،گرفتار رکود و لاقیدی خواهید شد،توانگری و نام و افتخارات و نام نشان را بچیزی نخواهید شمرد، دنبال هیچ کار نخواهید رفت و خویشتن را نالایق و ناتوان خواهید پنداشت.با قبول فلسفۀ جبر و تفویض، استعدادها پرورش نخواهد یافت و همه چیز در خونسردی و لاقیدی ناچیز خواهد شد.» 

 

   آقایان،اصلا مترسید. ما همیشه در بند هوا و هوس ها و عقاید باطل خود گرفتار خواهیم ماند. زیرا سرنوشت ما اینست که همواره پای بند آنها باشیم. همه میدانیم که کسب لیاقت و استعداد از اختیار ما خارج است، هم چنان که داشتن زلف زیبا و دست دلفریب نیز در اختیار ما نیست. معتقدیم که بهیچ چیز غره نباید شد، اما باز همیشه در بند کبر و غروریم. 

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics