تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

دیوژن یا دیوجانس کَلْبی درسینوپ در آسیای صغیر زاده شد. او در جوانی به آتن رفت و به تحصیل فلسفه پرداخت. وی از مبلغین ساده‌زیستی بود. بطوری که گفته می‌شود، که تمام سرمایه او یک عصا، یک بالاپوش و یک کاسه (کوزه) بوده‌است. زمانی که اسکندر مقدونی که به دیدار دیوژن رفته بود، از او پرسید که آیا نیاز به چیزی داری؟

 

دیوژن در پاسخ گفت: «بلی، خواهش می‌کنم که از جلوی آفتاب من کنار برو».اسکندر به همراهانش که از خشم می خواستند دیوژن را مورد آزار قرار دهند، گفت: «اگر اسکندر نبودم دوست داشتم دیوژن باشم.»

 

دیوژن را گفتند که دنیا کی خوش می‌شود؟ گفت: آنگاه که پادشاهانش فلسفه بخوانند و یا فیلسوفانش پادشاه شوند. گویند که او در شهر می‌گشته و طلب انسان می‌کرده‌است. مولوی هم در بیت مشهور خویش در وصف حال دیوژن می گوید که :

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو و دد، ملولم و انسانم آرزوست

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics