تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

پشت پرده گرانی ارز چیست؟

دلارهمچنان در حال قد کشیدن است. انگار رشد عمودی آن مهار ناپذیر شده است. دیروز دلار در بازار تهران بیش از پنج هزار و ۸۰۰ تومان به فروش رفت. قصه ناتمام دلار بیش از پیش شبیه داستان جک و لوبیای سحر آمیز شده است. اگرجک از ساقه رشد کرده لوبیا بالا رفت؛ در اینجا دلار به کمک نگاه کوته بیانه و تک قطبی سیاستگذاران اقتصادی که بیش از یک ربع قرن بر ساختاراقتصاد کشوز تسلط یافته‌اند، در حالا بالا رفتن است.

 

به همین دلیل است که محمد خوش چهره- اقتصاددان، عملکرد اقتصادی دولت کنونی و دیگر دولت‌های گذشته را به نقد می‌کشد. "عصیانگری رفتار‌های بازار‌هایی مثل ارز، سکه و طلا نتیجه گسترش نگاه سوداگرایانه ناشی از نگاه تک قطبی یک گرایش فکری اقتصادی است". حالا اقتصاد کشور مثل کشتی تایتانیک در حال غرق شدن است. کشتی که خیلی وقت پیش به صخره‌های یخی زمخت سیاست سوداگرایانه برخورد کرده و سرنوشت محتوم غرق شدن را نصیب آن شده است.

بسیاری از کارشناسان اقتصادی معتقدند که دیگر سیات‌های اقتصادی این گروه تمامیت خواه به بن بست رسیده است. از این رو است که جرقه ابتدایی آن بازار‌های مالی از جمله بازار سکه و طلا را دربرگرفته است. رکود، بعد نابسامانی در بازار‌های مالی و پولی کشور همچون بانک‌ها و موسسات مالی – اعتباری و حالا در بازار ارز که بی سابقه‌ترین روز‌ها را به خود می‌بیند افول اقتصادی کشور را تداعی می‌کند. افولی مثل غرق شدن کشتی تایتانیک؛ و ...

فرشاد مومنی، اقتصاددان در این باره می‌گوید: امروز شرایط ایران در زمینه نرخ ارز هم نشان می‌دهد که سیاست‌هایی که طی ربع قرن گذشته در دستور کار قرار داشته، دیگر به بن‌بست رسیده است. ما در دانش توسعه به بن‌بست رسیدگی را با مفهوم دور‌های باطل توسعه‌نیافتگی صورت‌بندی مفهومی‌می‌کنیم. بازی با نرخ ارز در ایران به‌گونه‌ای شده است که در دوران‌های وفور درآمد ارزی دچار بحران شده و نهایتا رکود تورمی‌به اقتصاد سیاسی ایران تحمیل می‌شود و بنا به دلایل دیگری در دوران افول درآمد ارزی هم باز می‌رویم به سمت رکود تورمی. این یک دور باطل است.
 
محمد خوش چهره نیز نگران ادامه روند این تفکر در اقتصاد بوده ومعتقد است: اگر قرار باشد نحله فکری نئولیبرالی یا همان نگاه سرمایه‌داری سایه خود را از اقتصاد کشور بردارد نیازمند استفاده از همه تئوری‌های اقتصادی همراه با کار کارشناسی و رسیدن به یک نقطه نظر مناسب برای تعیین استراتژی است؛ این امر امکان پذیر نخواهد بود مگر اینکه دولت برای برون رفت از این معضل، گفت‌وگوی مشترک برای همه نگاه‌های اقتصادی فراهم کند.

دولت‌ها از همان ابتدای اجرای سیاست تعدیل ساختاری نتوانستند در مقابل موج سوداگری و تقاضای کاذب مقاومت کنند و در این جریان که غرق شدند. حالا این دولت نیز در همین جریان موسوم به نگاه غیر مولد و رانتی نیز گرفتار آمده است. این موضوع در دولت‌های کشور‌های خارجی برعکس است. یعنی اینکه هیچ دولتی تزریق ارز برای کاهش تقاضا را به بهای کاهش ارزش پول ملی انجام نخواهد داد. حتی دولت آمریکا نیز در مقابل هجمه تقاضا برای یورو نیز این کار را انجام نمی‌دهد. وقتی فضای اقتصادی کشور رانتی باشد همین است. مهمتر از این مسائل نگاه سلیقه‌ای حاکم بر اقتصاد است.
مسئله مهم دیگر سهل‌انگاری دولت در زمینه اجتناب از اصلاح ساختار هزینه‌های دولت است. هزینه‌های غیرقابل توجیه دولت و کوتاهی در مبارزه جدی و پیشگیرانه با فساد بزرگ‌ترین نیروی محرکه بی‌ثبات‌سازی اقتصاد کلان بوده است. از همین رو دولت را بیشتر به بازی با نرخ ارز متکی کرده و این بی‌ثباتی و ناامنی ایجاد شده در سطح کلان بزرگ‌ترین عامل خروج سرمایه شده است.


حالا نوسان‌های بازار دلار، باعث شده تا دولت دربرابر آن رفتار‌های تسلسلی داشته باشد. به همین دلیل است که فرشاد مومنی، اقتصاددان، می‌گوید: اگر دولت تزریق نکند، التهاباتی پدید می‌آید که موجب ایجاد رکود تورمی‌و دور باطل و همه آن عوارض می‌شود. پس ما دچار دور باطل شده‌ایم و مایه تأسف است که مقامات کشور به‌خصوص در بانک مرکزی تا این اندازه حرف‌های نسنجیده و سطحی و غیرقابل اعتماد و برنامه‌های ناکارآمد را وجهه همت خودشان قرار داده‌اند. یک رکن تقاضا برای ارز در ایران برخورد‌های به‌شدت سهل‌انگارانه و شبهه‌ناکی است که در زمینه آزادسازی واردات کالا‌های لوکس و غیرضروری مشاهده می‌کنیم. تمام این بازی‌هایی که صورت می‌گیرد و تعرفه‌هایی که گاه و بی‌گاه بالا و پایین می‌شود و این همه تفاوت‌های فاحش بین آنچه ما به‌عنوان اقلام وارداتی از کشور‌های طرف تجاری خود مطرح می‌کنیم و آن‌ها به‌عنوان صادرات مطرح می‌کنند، به وضوح نشان‌دهنده شدت فساد و رانت در عرصه مدیریت واردات کشور است. پس ماجرای ما ماجرای فنر نیست، منافع رانت‌جو‌ها و فاسد‌ها از منافع ملی برتر دانسته شده و دارند یک تقاضا‌های ضد‌توسعه‌ای برای ارز ایجاد می‌کنند.


دور باطل بسیار مهم‌تر و جدیدتری که پدید آمده است و شکنندگی‌های اقتصاد سیاسی ایران را بیشتر کرده مسئله نحوه تزریق ارز به بازار سیاه و بازار آزاد است. اگر دولت به این به‌اصطلاح بازار ارز منابعی تزریق بکند، بنا به تصریح خودشان، این ارز صرف خوشگذرانی‌ها در خارج، تامین مالی برای واردات قاچاق، انواع رانت‌خواری‌ها و تعمیق وابستگی کشور و افزایش انواع نابرابری‌ها می‌شود.حتی اگر افزایش قیمت ارز ببرای رشد صادرات اجرایی شود، این امرنیازمند ساختار مناسب و توسعه زیر ساخت‌های اقتصادی است. اما ایران از چنین ظرفیتی برخوردار نیست.


احسان سلطانی، کارشناس اقتصادی در این باره می‌گوید: اقتصاد‌هایی در دوره‌هایی ارزش پول خود را پایین می‌آورند برای آنکه به صادرات یارانه بدهند. اما ما می‌بینیم همین چین که سال‌ها مسئولان آمریکایی با آن‌ها درگیر بودند که به عمد ارزش پول خود را پایین نگه می‌دارند در ۱۰ سال نهایتا ۲۵ درصد ارزش پول خود را پایین آورد. نه اینکه این رقم و شوک‌های بالای ارزی را در کشور ایجاد کند. از طرف دیگر این بحث در اقتصاد ما موضوعیتی ندارد.
در روند توسعه اقتصاد ۵۰ کشوری که ما بررسی کردیم، توسعه از کالا‌ها و خدمات کاربر شروع می‌شود. کشاورزی، صنایعی مثل پوشاک و نساجی و... همینطور که اقتصاد رشد پیدا می‌کند می‌رود به سمت تکنولوژی‌بر، دانش‌بر یا نوآوری‌بر مثل چین که از کفش شروع کرد و حالا می‌رود به سمت خودرو و... در اقتصاد ایران دولت تامین‌کننده و عرضه‌کننده اصلی ارز است. بیش از ۹۰ درصد و یا حتی ۹۵ درصد از درآمد ارزی از محل فروش ثروت‌ها و مواد خام اولیه است. حتی آن چیزی که به اسم تولید صادر می‌شود از محل تزریق رانت منابع است. 

یعنی بر اثر گاز ارزان، سنگ آهن ارزان، آب ارزان و به‌طور کلی منابع و انرژی ارزان به بخش‌های صنعتی و کشاورزی صادرات شکل می‌گیرد که در اکثر موارد صلاح این است که این صادرات انجام نشود، چون به ضرر منافع ملی ماست. اقتصاد تک محصولی برون زا و درون گرای ما، نیروی محرکه بیرونی‌اش درآمد ارزی است! درآمدی که حاصل فروش ثروت‌های ملی و منابع خام است. نهایتا ۵ درصد از صادرات ما مبتنی بر دانش و نیروی کار است. از طرف دیگر این ارز منبع تامین کالا‌های اساسی، مواداولیه و واسطه‌ای است و اقتصاد ایران به‌عنوان یک مجموعه اقتصادی تولید‌کننده ارز نیست، اقتصادی است که ثروت‌هایش را می‌فروشد و ارز به‌دست می‌آورد.


بنابر این ما نمی‌توانیم قواعدی را که در اقتصاد‌های دانش‌محور یا کارمحور دیگر کشور‌ها وجود دارد به این اقتصاد در ایران تعمیم بدهیم. دلار در حال قد کشیدن است و سبد معیشتی مردم نیز در حال کوچک شدن. این موضوع تنها یک مفهوم را می‌رساند. اقتصاد در حال احتضار.

منبع خبر: خبر گزاری دانشجو
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

 

دیدگاه کاربران

اخبار مرتبط

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics