تبلیغ شماره 1
بازگشت به پورتال مرکزی

زندگی، مجموعه‌ای از تصمیم‌هاست و انسان موفق کسی است که بتواند به‌وقت مناسب و در موقعیتی به‌جا، تصمیمی درست و مناسب بگیرد.

به گفته‌ی آنتونی رابینز: «من معتقدم تصمیمات زندگی هستند که سرنوشت ما را تعیین می‌کنند نه شرایط».

 

ازآنجا که تصمیم‌گیری، بخشی جدایی‌ناپذیر از عملکرد یک انسان سالم است و تصمیم‌گیری مناسب، زندگی قابل قبولی را برای ما فراهم می‌کند، به‌عنوان یکی از مهارت‌های زندگی مطرح می‌شود.

 

به طور کلی تصمیم گیری یک فرآیند ذهنی است که تمام افراد بشر در سراسر زندگی خود با آن سرو کار دارند. فرآیند تصمیم گیری در پرتو فرهنگ، ادراکات، اعتقاد و ارزش ها نگرش ها، شخصیت، دانش و بینش فرد صورت می گیرد و این عوامل بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. در مدیریت معاصر تصمیم گیری به عنوان فرآیند حل یک مسأله تعریف شده است و اغلب به تصمیم گیری، حل مسأله نیز گفته می شود.

 

برای اتخاذ یک تصمیم مساعد باید بتوان، ارزش هر یک از نتایج احتمالی را که پس از انجام تصمیم او حاصل خواهد شد، پیش بینی کرده و به طور ضمنی این ارزش ها را با نوعی مقیاس کمی مقایسه و احتمال موفقیت را بررسی نماید که این کار همیشه ساده نخواهد بود. تصمیم گیری از اجزای جدایی ناپذیر مدیریت به شمار میآید و در هر وظیفه مدیریت به نحوی جلوه گر است؛ در تعیین خط مش های سازمان، در تدوین هدفها، طراحی سازمان، انتخاب، ارزیابی و در تمامی اعمال مدیریت. تصمیم گیری جزء اصلی و رکن اساسی است.

 

تعریف تصمیم‌گیری

تصمیم‌گیری در لغت به معنای اراده به انجام کار همراه باعقل و منطق و استدلال است. هرچند ممکن است اغلب تصمیم‌گیری‌ها از سر احساس بوده و غیرمنطقی باشند.

تصمیم‌گیری به معنای تشخیص بهترین راه از میان راه‌های متعدد پیش روی فرد است.

 

شاید بتوان آنچه را ذکر شد به‌اختصار این‌گونه عنوان کرد:

تصمیم‌گیری، فرآیند بررسی، پیش‌بینی نتایج راه‌حل‌های موجود و انتخاب قطعی یک‌راه حل به‌منظور دستیابی به هدف است؛ بنابراین تعریف، اهمیت بررسی جوانب مختلف مسئله و انتخاب راه‌حل به‌روشنی نمایان است.

 

استونر تصمیم‌گیری را فرآیندی می‌داند که در آن، شیوه‌ی عمل خاصی به‌منظور حل مسئله یا مشکل انتخاب می‌شود.

عمل گزینش، مجموعه فعالیت‌هایی محدود است که به‌منظور انتخاب راه‌حلی از میان راه‌حل‌های گوناگون صورت می‌گیرد.

بنابراین، گزینش، جزئی از فرآیند تصمیم‌گیری است. مشکل‌گشایی یا حل مسئله نیز فعالیت‌هایی به‌منظور دستیابی به راه‌حل یا شیوه‌ی عمل و اجرای آن برای اصلاح موقعیتی نامساعد است.

 

اغلب صاحب‌نظران اصطلاحات «تصمیم‌گیری» و «مشکل‌گشایی» را مترادف به کار می‌برند که اینجا تفاوتی میان این دو قائل شده‌ایم.

همان‌گونه که پیشتر گفته شد پیش از تصمیم‌گیری و مشکل‌گشایی، ابتدا باید مشکل یابی کرد. درواقع، ابتدا باید مشخص شود که چه وضعیت‌هایی مشکل تلقی شده و کدام‌یک به راه‌حل نیاز دارد. پس مشکل یابی، فرآیند یافتن مشکل و پی بردن به اهمیت آن است.

به تعبیری دیگر، مشکل یابی اساس تصمیم‌گیری مؤثر است.

 

به نظر هربرت سایمون، تصمیم گیری جوهر اصلی مدیریت است و حتی می توان مدیریت را مترادف با آن دانست. وی نظریه تصمیم گیری خود را تحت عنوان «مدیر به عنوان تصمیم گیرنده» ارائه نمود. به نظر او تصمیم گیرنده فردی است که در تقاطع راه ها، در لحظه انتخاب، آماده است که دریکی از مسیرها پا گذارد. اگر مدیریت را مترادف با تصمیم گیری بدانیم، دیگر انتخاب تنها یک راه از راه های دیگر تصمیم گیری نیست، بلکه عنوان تصمیم گیری به کل فرآیند اطلاق می شود. در بسیاری از سازمان ها به ویژه سازمان های اداری و عمومی، تصمیمات اتخاذ شده با نسبت های متفاوت شامل هر دو تصمیمات اجرایی و سیاست گذاری می گردد.

 

در تعریف مشکل باید توجه کرد که عارضه‌های مشکل با علت‌های بروز آن اشتباه نشود و برای تشخیص دقیق مشکل وقت کافی گذاشته شود.

به‌هرحال، وقتی راه‌حل عملی حل مشکل انتخاب می‌شود، بهتر است ابتدا آزمایشی اجرا شود؛ اما اغلب چنین امکانی وجود ندارد، چنین مواقعی باید ابتدا همه‌ی جوانب را در نظر گرفت تا صحت و دقت تصمیم اتخاذشده سنجیده شود.

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی
Web Analytics